- پیکربندی مجدد کردن
إعادة التّكوين
معنی پیکربندی مجدد کردن - جستجوی لغت در جدول جو
- پیکربندی مجدد کردن
Reconfigure
- پیکربندی مجدد کردن
reconfigurer
- پیکربندی مجدد کردن
neu konfigurieren
- پیکربندی مجدد کردن
पुनः कॉन्फ़िगर करना
- پیکربندی مجدد کردن
دوبارہ ترتیب دینا
- پیکربندی مجدد کردن
পুনঃ কনফিগার করা
- پیکربندی مجدد کردن
kubadilisha muundo
- پیکربندی مجدد کردن
yeniden yapılandırmak
- پیکربندی مجدد کردن
재구성하다
- پیکربندی مجدد کردن
再構成する
- پیکربندی مجدد کردن
להגדיר מחדש
- پیکربندی مجدد کردن
mengonfigurasi ulang
- پیکربندی مجدد کردن
переналаштувати
- پیکربندی مجدد کردن
переконфигурировать
- پیکربندی مجدد کردن
opnieuw configureren
- پیکربندی مجدد کردن
reconfigurar
- پیکربندی مجدد کردن
riconfigurare
- پیکربندی مجدد کردن
reconfigurar
- پیکربندی مجدد کردن
重新配置
- پیکربندی مجدد کردن
rekonfigurować
- پیکربندی مجدد کردن
รีคอนฟิกูเรอร์
